«در بهاری غریبانه هرچند، لالهها بیتو در خون نشستند بعد تو یازده سرو سرسبز هفت پشت خزان را شکستند»
چگونه گریههای فاطمه(س) عرش را به لرزه میانداخت، ولی مردمان غافل شهرش را از خواب بیدار نکرد؟
زخمهایی که بر پیکرت زدند، کمترین رنجی بود که در این دنیا کشیدى. درد تو از زخم دیگری بود.
دامنت را رها نمیکنم وگرنه سر از دامان گمراهی درمیآورم.
شهادت تو آغاز شهادتهای پیدرپی تاریخ بود.
فاطمه(س)، رایحه بهشتیاست که مشام کفر هرگز او را نخواهد شنید.
تاریخ : سه شنبه 95/12/10 | 2:6 عصر | نویسنده : کلاس چهارم | نظرات ()